ღ*ღ تو پایان همه چیزی ...ღ*ღ

فکر مي کرديم عاشقي هم بچگيست...

 

                       شکلکهای جالب و متنوع آروین

 

فکر مي کرديم عاشقي هم بچگيست...
اما حيف اين تازه اول يک زندگيست...
زندگي چيزيست شبيه يک حباب..
عشق آباديه زيبايي در سراب...
فاصله با آرزو هاي ما چه کرد...
کاش مي شد در عاشقي هم توبه کرد 

 

           امشب دلم از آمدنت سرشار است / فانوس به دست کوچه دیدار است
         

            آنگونه تو را در انتظارم که اگر / این چشم بخوابد ، آن یکی بیدار است
 

 این وب خواهرت آتنا جونه من فداش بشم 

 

http://roz-mamanjoon.niniweblog.com/

ღ*ღهفته پانزدهم ღ*ღ

هفته پانزدهم بارداری   اکنون طول بدن کودک شما از فرق سر تا پا حدود 10 سانتی متر، و وزن او در حدود 80 گرم است. کودک شما اکنون عملیات دم و بازدم را با مایع آمنیوتیک (به جای    کودک شما چگونه تغییر می کند؟ اکنون طول بدن کودک شما از فرق سر تا پا حدود 10 سانتی متر، و وزن او در حدود 80 گرم است. کودک شما اکنون عملیات دم و بازدم را با مایع آمنیوتیک (به جای هوا) انجام می دهد که به رشد کیسه های هوا در ریه های او کمک می کند. اکنون اندازه پاهای او بزرگتر از دستهای او شده است، و می تواند همه مفصلها و اعضایش را حرکت دهد. این بدان معنی است که دستهای او بهتر کار می کنند. غده های عرقی به تدریج ظاهر می شو...
18 مهر 1392

ღ صدای قلبت بهترین آواز دنیاست

سلام نازنینم سلام تمشک ملوس مامان  الهی قربون قلبت بشم عزیزم  خداروشکر که سالمی  خداروشکر که من لایق مادربودنم  خداروشکر که فرشته ایی به زیبایی تو درون من نهاده  خدایا هرچی دارم از وجود خودته  خداجون بازهم منو تنها نذار  من مثل یک بچه همیشه محتاج آغوشتم  پس الهی قربونت بشم آغوشت رو از من دریغ نکنننننننننن خواهش میکنم  کوچلوی ناز مامان امروز یک روز به یاد ماندنی بودبرام  امروز صدای قلبت جونم رو نوازش کرد  قربون قلب مهربونت بشم که اینقدر تندتند میزد امروز نوبت...
18 مهر 1392

من ونی نی در هفته 14

سلام میوه دلم سلام ثمره عشقم  خوشگل ماما  . مامان رو از غذا خوردن انداختی  مامان فقط میوه می خوره  گلابی .خیار. ماست وسیر وخیار . چیزهایی که کمی بیشتر شیرین باشه حالت تهوع ام رو زیاد می کنه  ای ورجک داری با مامان چیکار می کنی  از همه ی همه ی غذاها بدم میاد اصلا حتی نمی خوام اسم غذاها به گوشم بخوره  از نون که دیگه نگووووووووووووو  دیشب با بابا جون وخواهر کوچلوت رفتیم بیرون وبابا خواست نون بگیر  تو خیابون آنقدر حالم بد شد که بابا  می گفت  زهره چند قدم جلوتر برو تا بوی نون بهت نخوره  ...
11 مهر 1392

سلام به تمشکم

سلام عزیزم خوبی مامان جون  الهی فدای قد وبالات بشم  عزیزم خیلی دوستت دارم  شاید فرصتی نباشه که باهم صحبت کنیم اما..... مامان تو قلبش به یادته به فکرت ومواظبت  عزیزم قندک مامان هفته پیش کمی مشکل داشتم  یه گربه سیاه زشت شب تو کوچه پرید جلوم ومن ترسیدم  فردای اون روز واسم مشکلی پیش آمد وترسیدم واسه شما خدا نکرده مشکلی پیش آمده باشه  عزیزدلم تا بعد از ظهر که رفتم سونو دل تو دلم نبود  اولین سوالی که کردم این بود که نی نیم سالمه  وآقای دکتر جواب دادبله دار بازی می کنه  قربونت برم از خدا می خوام م...
11 مهر 1392

هفته یازدهم

سلام نی نی جونم  سلام قربونت بشم خوبی مامان      این روزها مامان خیلی اذیتت می کنه  وهمه اش آتنا رو بغل می کنم    روز دوشنبه پای سمت راستم به شدت از تو لگنم درد می کرد   آنقدر که احساس می کردم در رفته  ولی دیروز خوب شد  20 شهریور نوبت دکتر داشتم  با مریم جون دختر خاله شهناز رفتیم  آخه اونم نی نی داره وواسه کنترل آمده بود  فشارم رو 8 بود  خانم مامایی که کمک دست خانم دکتر پرسید سر گیجه داری گفتم آره  ووزن...
1 مهر 1392

هفته دوازده

سلام قند عسلم خوبی مامان جون  امیدوارم خوب وسلامت باشی نفس مامان  مامان جون آتنا دم وشما بازدم  مامان عاشق هردو شماست  اگر خدایی نکرده مشکلی برای هردو شما پیش بیاد مامان می میره  خوب قشنگم بذار برات از این هفته ایی که گذشت بگم  هر چند گلم خودت میدونی  ولی مامان برات ثبت می کنه تا وقتی بزرگ شدی خودت بخونی  تو هفته گذشته یعنی یازده هفتگی شما  خاله جون مریم با فرزانه جون و همسر خاله از همدان به مشهد آمدن  خاله وهمسرش هر سال تولد امام رضا (ص) میان پا بوس آقا مون  ماجرا از خونه دایی جون شروع شد&nb...
29 شهريور 1392

روزهای انتظار

سلام تمشکم سلام مسافر کوچلوی من  امیدوارم حالت خوب باشه وجات گرم ونرم مامانی جون  عزیزم این روزها کمی خسته هستم ومیدونم روی تو هم فشار میاد وخسته می شی  آخه عزیزم خواهرت مریضه و من هم شب وروز درگیر خواهرتم  عزیزم با همون قلب کوچلوت واسه خواهرت آتنا جون دعا کن زود خوب بشه  این پست رو یک روز جلوتر میذارم چون شاید فردا نبودم  یعنی خدایی نکرده شاید خواهرت بستری بشه  عزیزم بسلامتی نه هفته رو پشت سر گذاشتیم ووارد هفته دهم از هفته های انتظار شدیم باز یک هفته نزدیکتر شدیم فقط 28 هفته دیگه تالحظه دیدار...
22 شهريور 1392